زلفت چو به دلبري درآمد

شاعر : انوري

بس کس که ز جان و دل برآمدزلفت چو به دلبري درآمد
هم دولت بي‌غمي سر آمدهم رايت خوشدلي نگون شد
کز فتنه جهان به هم برآمددل گم نشود در آنچنان زلف
کم گشت و چو حلقه بر در آمدکانديشه به حلقه‌ايش درشد
در کار چنان سيه‌گر آمدچشم سيه سپيد کارت
پهلوي زمانه لاغر آمدکز کبر به دست التفاتش
آوخ که غم تو بهتر آمدچنان حذر من از غم تو
بشکست در دل و درآمددر موکب ترکتاز غمزه‌ت
ماه آمد و در برابر آمدبي‌رنگ رخ تو چون برد حسن
در حسن همه مزور آمدهر خط که خريطه‌دار او داشت
گويي به مزاج ديگر آمدحسن تو چو شعر انوري نيز